امروزه یکی از مسائلی که در عرصهی فرهنگ با آن مواجه هستیم، گره خوردن فرهنگ با ابزارهای ارتباطجمعی و فضای مجازی است. این ابزارها، همان سلاحهای بیصدایی هستند که بهمراتب خطرناکتر از بمبها و موشکها بوده و میتوانند در جنگی خاموش و نرم، فرهنگ یک کشور را تخریب کنند. به دلیل همین بیصدا بودن است که نهتنها واکنش مناسبی از سوی مسئولین فرهنگی کشور در ساماندهی این ابزارها دیده نمیشود بلکه برخی از ایشان خود مدافع این ابزارها شده و با توجیه و دلیلتراشی و … راه را برای ادامهی فعالیت مخرّبانه آنها هموار کردهاند. وقتی دشمن برای انقلابی که وجه غالب آن فرهنگی است، برنامهریزی کلان و بلندمدت کرده و وقتیکه رهبر آن از تهاجم و ناتوی فرهنگی سخن میگوید، برخی مسئولین این امر دچار ولنگاری فرهنگی شده؛ نسبت به برنامههای فرهنگی بیتفاوتی نشان میدهند و یا با سلب مسئولیت و فرافکنی، یکدیگر را مقصر میدانند. اینگونه میشود که رهبر که باید به مسائل بسیار پیچیدهتر بپردازد، همچون معلم ابتدایی برای مسئولین کشور بدیهیات را توضیح میدهد و میگوید: من وقتی تهاجم فرهنگی را مطرح کردم، فکر میکردم که مسئله روشن است و معنیاش معلوم است. بعد که شبیخون فرهنگی را مطرح کردم باز همینطور. ولی به نظرم رسید نه تازه من باید تعریف کنم تهاجم فرهنگی یعنی چه؟ شبیخون فرهنگی یعنی چه؟
ولنگاری در امور فرهنگی نمودهای مختلفی داشته است که یکی از آنها، دلیلتراشی برای موجه نشان دادن وضعیت موجود است. دریکی از این استدلالها که هدف آن شانه خالی کردن از پذیرش مسئولیت و انداختن توپ در زمین کاربران است، فضای مجازی به ابزارهایی که میتوانند استفاده دوگانه داشته باشند تشبیه شده است. به این معنا که ابزارها، ازنظرِ استفاده، خنثی هستند و این کاربرِ ابزار است که تعیینکنندهی نوع استفاده است. همانطور که میتوان از یک چاقو، خوب استفاده کرد مثلاً از آن در آشپزخانه برای پختوپز استفاده کرد، میتوان از آن برای آسیب رساندن به دیگران نیز استفاده کرد. این مشکلِ چاقو نیست که از آن بد استفادهشده است و کسی نمیگوید چون امکان دارد از آن بد استفاده شود و یا برخی بد استفاده میکنند کلاً باید چاقوها را از بین بُرد. فضای مجازی نیز همینگونه است. کسی نمیتواند بگوید چون برخی از فضای مجازی بد استفاده میکنند باید فضای مجازی را از بین برد یا آن را فیلتر کرد.
منطقاً اگر بخواهیم چنین استدلالهایی را نقد کنیم میتوانیم از اساس بپرسیم که چه کسی گفته است فضای مجازی موجود مانند چاقو، ابزاری خنثی است؟ چرا این فضا را به شراب یا مواد مخدّر تشبیه نکنیم که در آنها نیز فوایدی وجود دارد اما ضرر آن بیشتر از سودش است؟ چرا باید چشم را بر ضررهای حداکثری ببندیم و فقط به منافع حداقلی آن اشارهکنیم؟ فضای مجازی به شکلی که اکنون در کشور ما وجود دارد، ضررهای فراوانی از جهت فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، امنیتی و … دارد و این به سود حداقلیِ آن نمیارزد (1) کسی منکر سود حداقلی این فضا نیست اما آیا این سود به ضرری که ازلحاظ امنیتی به سبب اطلاعات بسیار دقیق و قابلتحلیلی که از تمام افراد کشور به دست دشمنان قسمخوردهی ما میرسد، میارزد؟ آیا این سود به ضرری که از طریق باز شدن فحشاخانه بیدر و پیکری که از ترویج هیچ عمل منافی عفتی فروگزار نمیکند میارزد؟ آیا از بین رفتن همان مقدار کمِ فرهنگ مطالعه و سرگرم بودن جوانانی که سرمایههای کشور قلمداد میشوند در این فضا به سود آن میارزد؟ آیا زمینهسازی برای پخش گستردهی شبهه، شایعه، کتب ضاله، خبرهای بیمرجع و فعالیت جریانهای معاند نظام و تفرقهافکن و تروریست ها و … به سود حداقلی که دارد میارزد؟
هر عقل سلیمی میپذیرد که نابودی دین، فرهنگ، اقتصاد، و امنیت نظام سیاسی یک ملت با هیچ سودی قابلمقایسه نیست بنابراین، وضعیت کنونی فضای مجازی اصلاً به چاقویی که اکثریتِ استفاده آن در اموری همچون آشپزی و قصابی و … که اموری مفید است شباهتی ندارد.
نکتهای که باید در اینجا تذکر داده شود این است که منتقدین فضای مجازی کنونی کشور، مدعی لزوم بستن آن نیستند چنانکه برخی تمایل دارند چنین نسبتی دهند و از مضمون همین تشبیه نیز این سخن قابلبرداشت بود بلکه آنچه گفته میشود لزوم مدیریت به نحوی است که اجازه تسلط دشمن بر اطلاعات مردم و مسئولین از بین برود و جلوی انتشار محتوی مخرب گرفته شود. کسی مخالف استفاده صحیح از چنین فضایی نیست بلکه پسندیده است این فضا بهصورت پاک و باکیفیتی بالاتر ازآنچه اکنون در کشور وجود دارد در دسترس مردم قرار بگیرد.
بهصورت کلی اینگونه استدلالهای تشبیه گونه بر نقش فعالِ کاربر و انکار نقش مدیران فضای مجازی تأکیددارند و این درست است که کاربر نقش مهمی دارد اما این امر دلیل نمیشود مدیرانِ این فضا را که نقش تعیینکنندهی نهایی، در این فضا را دارند نادیده گرفت. نمونههایی از این نقش تعیینکننده را میتوان در حذف شدن مواردی دانست که مورد رضایت سردمداران فضای مجازی نبوده است. حذف کلیپ و عکس نوشتههایی که نشاندهنده اشتیاق جوانان انقلابی برای مبارزه با اسرائیل بود نمونه بارز تأثیر و نقش مدیران فضای مجازی است. لذا همانطور که باید نقش کاربران را در نظر داشت از نقش مدیریت این فضا که اکنون در دست دشمنان ماست نیز باید غافل نبود.
تشبیه این فضا به چاقو و دیگر ابزارهای دوگانه وقتی درست است که نتوان همانند چاقو وجه خوب و بد فضای آن را از هم جدا کرد که البته چنین نیست. بهعبارتدیگر ازآنجاکه چاقو ابزاری بسیط بوده و سود و ضرر آن هر دو مربوط به تیزی آن است، نمیتوان چاقویی تولید کرد که فقط در مواردی که کاربر قصد استفادهی خوب داشت، تیز باشد و در مواردِ دیگر کُند، اما در مورد فضای مجازی اینگونه نیست یعنی میتوان با مدیریت آن تنها اجازهی استفادهی مفید را داد و اینگونه نیست که سود و زیان آن ذاتاً باهم آمیخته و غیرقابلتفکیک باشد. شاهد چنین ادعایی عملکرد صاحبان اصلی فضای مجازی است. وقتی بنیانگذارانِ فضای مجازی، کنترل پیچیدهای بر روی این فضا داشته و نمیگذارند چیزی برخلاف نظر آنان، ردوبدل شود، ما نیز میتوانیم با بومیسازی این فضا و به دست گرفتن مدیریت آن، امکان استفاده مضر از این فضا را به حداقل رسانده و از بین ببریم؛ بنابراین ازآنجاکه میتوان جنبهی مثبت فضای مجازی را از جنبهی مضر آن جدا و محتوی را کنترل کرد تشبیه آن به چاقو و چنین ابزارهایی صحیح نیست.
اما برفرض که بپذیریم که این تشبیه درست است این سؤالات مطرح میشود که همین چاقو که میتواند هم کاربرد خوب داشته باشد و هم بد، آیا در اختیار هرکسی قرار داده میشود؟ آیا میتوان با این توجیه که چاقو، ابزاری خنثی است و کاربرِ آن تعیینکننده نوع استفاده است، چاقو را در دسترس طفلی که از ماهیت بُرندگی آن اطلاع ندارد قرار داد؟ آیا برای حمل، نگهداری و استفاده از همین چاقو که کاربرد دوگانه دارد، قانون وجود ندارد؟ آیا اگر کسی از چاقو درراه بد استفاده کرد مورد پیگرد قانونی قرار نمیگیرد؟
اگر درست است که بر همین چاقو که ابزاری خنثی هست باید نظارت کرد و آن را در اختیار هرکسی قرار نداد و اگر کسی از آن سوءاستفاده کرد مجازات شود، چرا چاقوی فضای مجازی امروز بهصورت رها در اختیار بچههای خردسال، کودک و نوجوان و… قرار دارد. وقتی در کشوری سطح سواد رسانه در میان فرهنگیان آن در حد مطلوب نیست چگونه است که فضای مجازیِ بدونِ غلاف امروز در اختیار عموم مردم که اطلاعاتِ حداقلی از سواد رسانه را نداشته و شیوه مواجهه با رسانهها را بلد نیستند، قرارگرفته و هرروز پیکر عقیده و فرهنگ مردم را میدَرَد و قربانی میگیرد.
اگر فضای مجازی مانند چاقوست باید پرسید دسته این چاقو اکنون در دست کیست؟ وقتی دسته چاقو در دست من است، میتوانم استفاده از آن را مدیریت کنم، اما اکنون دسته این چاقو در دست دشمن است و این سادهلوحانه است که گمان کنیم دشمنِ ما از چاقویی که در دست دارد، میخواهد درراه منافع ما و به ضرر خود استفاده کند. وقتی مدیریت شبکههای اجتماعی و فضای مجازی در دست صهیونیستها و دیگر سردمداران دشمنی با ملت ایران است و هرگونه که میخواهند محتوای آن را کنترل کرده و آنچه را دوست ندارند، حذف و تحریف کرده و آنچه بیشتر میپسندند با شگردهایی همچون افزایش لایک و پلاسهای غیرواقعی و…، گسترش میدهند جای بسی تأسف و تعجب است که هنوز برخی گمان میکنند فضای مجازی کنونی فضایی بیطرف و خنثی است که میتوان در آن علیه سردمداران استعمار فعالیت کرد و حرف خود را به گوش جهانیان رساند.
سخن آخر اینکه اگر فضای مجازیِ امروز که از طرف دشمن بهرایگان در اختیار مردمِ ما قرار دادهشده است، مانند چاقوست باید دانست که این چاقو، عفت و عقیدهی مردم ما، امنیت ملی و اقتدار سیاسی کشور را هدف گرفته است. والسلام
1. چنانکه حضرت آیتالله مکارم در این موضوع ورود کرده و فرمودهاند: دولت از پهنای باندی که در اختیار تلگرام قرار میدهد درآمدزایی میکند اما این درآمد ارزش آسیبهای فرهنگی و اجتماعی را ندارد.
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.